جایی هست
جایی هست که دیگه کم میاری
از اومدنا , رفتنا , شکستنا . .. .
جایی که فقط میخوای یکی باشه ،
یکی بمونه نره واسه همیشه کنارت باشه.....
سرگرمی
جایی هست که دیگه کم میاری
از اومدنا , رفتنا , شکستنا . .. .
جایی که فقط میخوای یکی باشه ،
یکی بمونه نره واسه همیشه کنارت باشه.....
ﺁﺧﺮ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﺩﻡ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﺟﻮﺟﻪ ﻫﺎ ! ....
اما ﺑﺸﻤﺎﺭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺩﻝ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺍﻭﺭﺩﯼ
ﺑﺸﻤﺎﺭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻟﺒﺨﻨﺪﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻟﺐ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺖ ﺍﻭﺭﺩﯼ
ﺑﺸﻤﺎﺭﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﻮﻕ ﻭ ﻏﻢ ﺭﯾﺨﺘﯽ
ﻓﺼﻞ ﺯﺭﺩﯼ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺒﺰ ﺑﻮﺩﯼ ؟
ﺟﻮﺟﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻌﺪﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﻤﺎﺭﯾﻢ پیشاپیش یلداتون مبارک
اگــــــه یـکـــی دستتو گـــرفت و دلت لـــــرزیـــــد
زیــــاد عجلــه نــکن !!!
یــــه روز بـــا دلت کــــاری میکــنه کــــه دستـــات بـــلرزه
کاش میشد:بچگی را زنده کرد
کودکی شد،کودکانه گریه کرد
شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود
آن قیامت، که دمی بیش نبود
فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟؟
کاش میشد ، بچگانه خنده کرد . . .
بعضی زخمها رو باید درمان کنی تا بتونی به راهت ادامه بدی
بعضی زخمها ، باید باقی بمونن تا هیچوقت راهت رو گم نکنی . . .
فرمانروایی که می کوشید تا مرزهای جنوبی کشورش را گسترش دهد، با مقاومتهای سرداری محلی مواجه شد و مزاحمتهای سردار به حدی رسید که خشم فرمانروا را برانگیخت و بنابراین او تعداد زیادی سرباز را مامور دستگیری سردار کرد.
عاقبت سردار و همسرش به اسارت نیروهای فرمانروا درآمدند و برای محاکمه و مجازات با پایتخت فرستاده شدند.
فرمانروا با دیدن قیافه سردار جنگاور تحت تاثیر قرار گرفت و از او پرسید: ای سردار، اگر من از گناهت بگذرم و آزادت کنم، چه می کنی؟
سردار پاسخ داد: ای فرمانروا، اگر از من بگذری به وطنم باز خواهم گشت و تا آخر عمر فرمانبردار تو خواهم بود.
فرمانروا پرسید: و اگر از جان همسرت در گذرم، آنگاه چه خواهی کرد؟
سردار گفت: آنوقت جانم را فدایت خواهم کرد!
فرمانروا از پاسخی که شنید آنچنان تکان خورد که نه تنها سردار و همسرش را بخشید بلکه او را به عنوان استاندار سرزمین جنوبی انتخاب کرد.
سردار هنگام بازگشت از همسرش پرسید: آیا دیدی سرسرای کاخ فرمانروا چقدر زیبا بود؟ دقت کردی صندلی فرمانروا از طلای ناب ساخته شده بود؟
همسر سردار گفت: راستش را بخواهی، من به هیچ چیزی توجه نکردم. سردار با تعجب پرسید: پس حواست کجا بود؟
همسرش در حالی که به چشمان سردار نگاه می کرد به او گفت: تمام حواسم به تو بود. به چهره مردی نگاه می کردم که گفت حاضر است به خاطر من جانش را فدا کند!
زن اول مرا آفرید
مادرم....
زن دوم مرا کشف کرد
همسرم....
زن سوم خط ها و رنگ ها را نشانم داد
دخترم....
از زن آمدم
از زن زندگی کردم
از زن آموختم
من سایه های زن بودم
من یک مرد بودم.....
"تقدیم به همه ی بانوان ایران"
همیشه دقیقآ وقتی پُر از حرفی
وقتی بغض میکُنی
وقتی دآغونی
وقتی دلِت شکسته
دقیقا همین وقتآ
انقدر حرف دآری که فقط میتونی بگی: \"بیخیال\"
نـه قـــــدیس باش.. نــه ابـــلیس ...
ﻟـــــَــﻌﻨﺘـــــی ...
ﺍِﻧﺴـــــﺎن ﺑــــﺎﺵ ...
ﺍِﻧﺴـــﺎن ﺑـــﻮدنــت کافـــــــی ست...
جغد نزد خدا شکایت برد :
انســان ها آواز مــرا دوســت ندارند .
خدا به جغد گفت:
آواز های تو بوی دل کندن می دهد و آدم ها عاشق دل بستن اند!
دل بستن به هرچیز کوچک و بزرگ؛
تو مــرغ تمــاشــا و انــدیشـــه ای!
و آنکه میبیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد.
دل نبستن سخت ترین و زیبا ترین کار دنیاست!
اما تو بخوان….و همیشه بخوان ….
که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ .....
ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺑﻪ ﻓﮑﺮﻣﺎﻥ، ﻣﻨﻄﻖ
ﺑﻪ ﻗﻠﺒﻤﺎﻥ، ﺁﺭﺍﻣﺶ
ﺑﻪ ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ، ﭘﺎﮐﯽ
ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ، ﺁﺯﺍﺩﯼ
ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ، ﻗﺪﺭﺕ
ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ، ﺯﻻﻟﯽ
ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎﻥ، ﻋﺸﻖ
ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ، ﺗﻌﻬﺪ
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﻬﺪﺍﺗﻤﺎﻥ، ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣا.