فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
فونت زيبا ساز
سلام دنیا

سلام دنیا

سرگرمی

جایی هست

جایی هست که دیگه کم میاری

از اومدنا , رفتنا , شکستنا . .. .

جایی که فقط میخوای یکی باشه ،

یکی بمونه نره واسه همیشه کنارت باشه.....

+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 10:28 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

ﺁﺧﺮ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺷﺪ

ﺁﺧﺮ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﺩﻡ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﺟﻮﺟﻪ ﻫﺎ ! .... 

اما ﺑﺸﻤﺎﺭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺩﻝ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺍﻭﺭﺩﯼ

ﺑﺸﻤﺎﺭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻟﺒﺨﻨﺪﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻟﺐ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺖ ﺍﻭﺭﺩﯼ

ﺑﺸﻤﺎﺭﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﻮﻕ ﻭ ﻏﻢ ﺭﯾﺨﺘﯽ 

ﻓﺼﻞ ﺯﺭﺩﯼ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺒﺰ ﺑﻮﺩﯼ ؟ 

ﺟﻮﺟﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻌﺪﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﻤﺎﺭﯾﻢ پیشاپیش یلداتون مبارک

+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 10:26 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

اگــــــه یـکـــی

اگــــــه یـکـــی دستتو گـــرفت و دلت لـــــرزیـــــد

زیــــاد عجلــه نــکن !!!

یــــه روز بـــا دلت کــــاری میکــنه کــــه دستـــات بـــلرزه

+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 10:25 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

کاش میشد

کاش میشد:بچگی را زنده کرد
کودکی شد،کودکانه گریه کرد
شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود
آن قیامت، که دمی بیش نبود
فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟؟
کاش میشد ، بچگانه خنده کرد . . .

+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 10:24 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

بعضی زخمها

بعضی زخمها رو باید درمان کنی تا بتونی به راهت ادامه بدی

بعضی زخمها ، باید باقی بمونن تا هیچوقت راهت رو گم نکنی . . .

+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 10:23 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ

ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﻀﻴﺎ
ﻣﺜﻞ ﺷﺮﻁ ﺑﺴﺘﻦ ﺭﻭ " ﺧﺮ" ﺗﻮ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ اسب سواریه ...
ینی در این حد...

+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 10:21 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

فرمانروایی که

 فرمانروایی که می کوشید تا مرزهای جنوبی کشورش را گسترش دهد، با مقاومتهای سرداری محلی مواجه شد و مزاحمتهای سردار به حدی رسید که خشم فرمانروا را برانگیخت و بنابراین او تعداد زیادی سرباز را مامور دستگیری سردار کرد.
عاقبت سردار و همسرش به اسارت نیروهای فرمانروا درآمدند و برای محاکمه و مجازات با پایتخت فرستاده شدند.
فرمانروا با دیدن قیافه سردار جنگاور تحت تاثیر قرار گرفت و از او پرسید: ای سردار، اگر من از گناهت بگذرم و آزادت کنم، چه می کنی؟
سردار پاسخ داد: ای فرمانروا، اگر از من بگذری به وطنم باز خواهم گشت و تا آخر عمر فرمانبردار تو خواهم بود.
فرمانروا پرسید: و اگر از جان همسرت در گذرم، آنگاه چه خواهی کرد؟
سردار گفت: آنوقت جانم را فدایت خواهم کرد!
فرمانروا از پاسخی که شنید آنچنان تکان خورد که نه تنها سردار و همسرش را بخشید بلکه او را به عنوان استاندار سرزمین جنوبی انتخاب کرد.
سردار هنگام بازگشت از همسرش پرسید: آیا دیدی سرسرای کاخ فرمانروا چقدر زیبا بود؟ دقت کردی صندلی فرمانروا از طلای ناب ساخته شده بود؟
همسر سردار گفت: راستش را بخواهی، من به هیچ چیزی توجه نکردم. سردار با تعجب پرسید: پس حواست کجا بود؟
همسرش در حالی که به چشمان سردار نگاه می کرد به او گفت: تمام حواسم به تو بود. به چهره مردی نگاه می کردم که گفت حاضر است به خاطر من جانش را فدا کند!

+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 10:18 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

آینده

عکس

+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 10:15 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

زن اول

زن اول مرا آفرید
مادرم....
زن دوم مرا کشف کرد
همسرم....
زن سوم خط ها و رنگ ها را نشانم داد
دخترم....
از زن آمدم
از زن زندگی کردم
از زن آموختم
من سایه های زن بودم
من یک مرد بودم.....

"تقدیم به همه ی بانوان ایران"

+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 10:13 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

عمرا

عمرا کسی تیتراژ برنامه خردسال رو یادش باشه 
نگاره: ‏عمرا کسی تیتراژ برنامه خردسال رو یادش باشه ♥‏
+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 10:12 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

همیشه

همیشه دقیقآ وقتی پُر از حرفی

وقتی بغض میکُنی

وقتی دآغونی

وقتی دلِت شکسته

دقیقا همین وقتآ

انقدر حرف دآری که فقط میتونی بگی: \"بیخیال\"

+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 10:7 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

نـه قـــــدیس

نـه قـــــدیس باش.. نــه ابـــلیس ...

ﻟـــــَــﻌﻨﺘـــــی ...

ﺍِﻧﺴـــــﺎن ﺑــــﺎﺵ ...

ﺍِﻧﺴـــﺎن ﺑـــﻮدنــت کافـــــــی ست...

+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 10:5 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

گاهي

گاهي تنها ماندن بهاي آدم ماندن است!

+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 10:2 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

جغد نزد خدا

جغد نزد خدا شکایت برد :
انســان ها آواز مــرا دوســت ندارند .
خدا به جغد گفت:
آواز های تو بوی دل کندن می دهد و آدم ها عاشق دل بستن اند!
دل بستن به هرچیز کوچک و بزرگ؛
تو مــرغ تمــاشــا و انــدیشـــه ای!
و آنکه میبیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد.
دل نبستن سخت ترین و زیبا ترین کار دنیاست!
اما تو بخوان….و همیشه بخوان …. 
که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ .....

+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 10:0 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

به جان خودت

به جان خودت بیفت!

خودت خودت را بساز!

وگرنه «دیگران» به تو «شکل» می‌دهند.
نگاره: ‏به جان خودت بیفت!

خودت خودت را بساز!

وگرنه «دیگران» به تو «شکل» می‌دهند.‏
+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 9:59 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

ﺧﺪﺍﯾﺎ!

ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺑﻪ ﻓﮑﺮﻣﺎﻥ، ﻣﻨﻄﻖ
ﺑﻪ ﻗﻠﺒﻤﺎﻥ، ﺁﺭﺍﻣﺶ
ﺑﻪ ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ، ﭘﺎﮐﯽ
ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ، ﺁﺯﺍﺩﯼ
ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ، ﻗﺪﺭﺕ
ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ، ﺯﻻﻟﯽ
ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎﻥ، ﻋﺸﻖ
ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ، ﺗﻌﻬﺪ
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﻬﺪﺍﺗﻤﺎﻥ، ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣا.

+ نوشته شده در  سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:,ساعت 9:57 بعد از ظهر  توسط saeed ajdadi 

صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 16 صفحه بعد